شرایط کنونی کشور به نظرم به ما قبل قرون وسطی بیشباهت نیست و مردم در لای چرخ دندههای زندگی که هم احساس میشود و هم مشاهده، گیر کرده اند و در حال له شدن تدریجی هستند...
منصفانه این است که بگوییم این شرایط اسفبار ریشه در مدیریتهای ناکارآمد ۳۸ ساله دارد و اکثر مدیران در بوجود آمدن چنین شرایطی، کم و بیش سهمی داشته و دارند.
واقعیت این است که نسل من برای گسترش حقیقت و عدالت و انسانیت انقلاب کرد ولی چه شد که این آرمانها و آرزوها روز به روز کم رنگ تر شد؟!
یادمه اوائل انقلاب در هر کوی و برزنی که با نیروهای چریکی و غیرچریکی معتقد به اندیشههای چپگرا گفتگو میکردیم و آنها با شور و حرارت از حقوق کارگران و زحمتکشان میگفتند پاسخ نسل من این بود که انقلاب اسلامی ایران به جز کار و مسکن و آزادی، انواع و اقسام بیمههای فردی و اجتماعی و رفاه و آسایش و آرامش و عدالت فردی و اجتماعی و هر نوع خوبی را برای مردم مسلمان و غیرمسلمان ایران فراهم میکند و هم کشور و هم مردم، از نظر همه خوبیها و زیباییها، در دنیا الگو میشوند...! میگفتیم و تاکید میکردیم که انقلاب اسلامی ایران، کودکی بیش نیست و شما باید صبر کنید و در عمل ببینید که مدیران کشور با گذشت زمان چگونه به مردم خدمت میکنند؟!
به هر حال ۳۸ سال گذشت و به جای تحقق شعارهایی که من و نسل من درخصوص گسترش حقیقت و عدالت و انسانیت میدادیم متاسفانه روز به روز برعکس و برعکستر شد و در شاخصههای مبارزه با بیکاری و بیمسکنی و بیبیمهای و بیعدالتی و بیفرهنگی و طلاق و اعتیاد و آلودگی هوا و انواع آلودگیهای اخلاقی و فقر و فساد و فاصلههای طبقاتی و ترافیک کشنده و تن فروشی و فحشا و مهاجرت به کشورهای بیگانه و کارتن خوابی و گورخوابی و عدم مهار ریزگردها و کودکان کار و دلالی و قاچاق کالا و انواع و اقسام زشتیها و پلیدیها سرآمد کشورهای دنیا شدیم...!!!
چه شد که اینگونه شد و آرمانهای نسل من از انقلاب واژگونه شد؟
به گونهای که خود من در دولت جناب روحانی با وجود اینکه در سال ۱۳۹۲ به شهادت رسانههای کشور به ایشان رای داده بودم ۴ سال تمام بیکار مطلق بودم.
من و امثال من که در سینما و در دوره جناب روحانی ۴ سال تمام بیکار بودیم و مستاجر و حداقل دو بچه دانشجو هم داشتیم در این سینما زیاد هستند که دردهای بسیاری داشتند ولی درمان کنندهای نمییافتند...!!!
خود من نامهها و عریضههای رسمی زیادی، هم به ریاست محترم جمهور و هم به ریاست محترم سابق سازمان سینمایی و هم به مدیرعامل محترم فارابی نوشتم و درددل کردم و از شرایط وحشتناک اقتصادی حاکم بر سینما شکایت نمودم و خواستار گسترش عدالت شدم و فریاد زدم که برای ایجاد کار بین همه اهالی سینما، تهیهکنندگی و مشارکتها را تعطیل کنید و به هر هنرمندی که با دو سال دوندگی مطلق، پروانه ساخت گرفته، وام عادلانه بدهید تا هنرمندانی که ۴ سال بیکار بوده اند و ۱۰۰ خانواده دیگر از خانه سینما هم مشغول به کار بشوند و کارشان به مسافرکشی و کشیهای دیگر و کارهای تحقیرآمیز کشیده نشود و شرمنده زن و بچه هایشان نشوند...!!!
ولی خداییش، کو گوش شنوا؟!
کو مدیر مسئول و مومن و دردمندی که حتی نامه سینماگران گرفتار و دردمند را بخواند؟! چه برسد به اینکه جلسه بگذارد و حرفهای ما را بشنود و درصدد رفع مشکل باشد؟! به هر حال من و خیلیهای دیگر از هنرمندان در این ۴ سال به شکل عجیبی تحقیر شدیم و هیچ بنیبشر و هیچ مدیری از دولت جناب روحانی پیدا نشد که حتی نیم ساعت به ما وقت بدهد!!!
به نظر من همه مردم ایران و همه هنرمندان ایران، مثل اوائل انقلاب، همچنان از هر رئیس دولتی، گسترش حقیقت و عدالت و انسانیت میخواهند که در دولت جناب روحانی و مجموعه مدیریتش یافت مینشود...!
بنابراین من با افتخار تمام اعلام میکنم که در این دوره برخلاف دوره گذشته به جناب دکتر روحانی حتما رای نمیدهم و از هر هنرمندی هم که ژنتیک حقگرا و عدالتطلب و انساندوست است میخواهم که به ایشان رای ندهد و خودش را ملعبه بازیهای سیاسی و پول و مقام و وعدههای دروغین نکند...!
چراکه تاریخ، قضاوت سختی درباره هر انسانی که بنده زر و زور و تزویر میشود خواهد کرد...!
از خدا میخواهم که رئیسجمهوری بیاید که فقط به فکر گسترش حقیقت و عدالت و انسانیت باشد و در شنیدن و دیدن دردهای مردم و هنرمندان، کر و کور نباشد و با عمل انقلابی، کاری کند که وطن و مردم، در دنیا، الگو بشوند...! همان هدفی که نسل من به خاطرش همه زندگیاش را فدا کرد.
داود توحیدپرست - کارگردان سینما